شعرانتظار

ساخت وبلاگ
(ترانه)اگه یار باشی می آیم ، تو اگر صدام کنیسرِ دار باشی می آیم ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘نزدیک باشی یا که دور ، تاریک باشه یا که نورمی آیم زود به فور ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘جای عشق است سینه ام ، پیری گر آیه چه غممن باهات می نشینم ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘توئی عشق و هدفم ، اگه در مرگ صفمبه کسی جان نمیدم ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘حبس باشم یا فراغ ، خونه باشم یاکه باغزود می آیم به سراغ ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘میشینم با غم و آه ، میدوزم چشم به راهبسته ام شال و کلاه ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ندارم خواب و خوراک ، ز فراقت سینه چاکرها میشم زهلاک ، تو اگر صدام کنی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘برچسب‌ها: غزلیات فرامرز + نوشته شده در  سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ساعت 22:26&nbsp توسط فرامرز عبداله پور  |  شعرانتظار...
ما را در سایت شعرانتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faramarz2017a بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:16

که دنیا فانی'>فانی است فانیدر این دنیا نمی مانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘بگیرم تو سلیمانیسوارِ تختِ روانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘ولی آخر که می دانیسفر برسوی جانانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘اگرشادی وخندانیوگرآشفته درجانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘اگرمالکِ جهانیدراین دنیا نمی مانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘تو گر داخل درایمانیبگیر دستِ فقیرانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘نویسد کاتب اَلانیثوابش را فراوانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘همین اعمال آسانیشود دریایِ عُمّانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘تو گر سُقراط و مانیدراین دنیا نمی مانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘توگرشایسته انسانیحمایت کن یتیمانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘ندارند وعده ی نانیخورند در شبِ ظلمانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘فِتادند در پریشانیهمی گریند پنهانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘گدایی یاکه سلطانیدراین دنیا نمی مانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘شِنُو یک حرفِ عقلانیرود عمرت به ارزانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘همه عرصه و اعیانیبه تدریج می شوند فانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘تو گر صاحبِ احسانیبِبخشا هرچه بتوانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘بِکن اندیشه عرفانیکه فعلت باشه ربّانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘مسیحی یامسلمانی دراین دنیا نمی مانی⚘⚘⚘⚘⚘⚘برچسب‌ها: غزلیات فرامرز + نوشته شده در  سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ساعت 22:28&nbsp توسط فرامرز عبداله پور  |  شعرانتظار...
ما را در سایت شعرانتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faramarz2017a بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:16

نماز اوستینده قاشون اگریلری یاده گَلیبحالتیم اولدی کی محرابدا فریاده گَلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘مندن الان هوش اورک صبری طمع ایتمه گینن اوتحمل کی گوریبسن هامی بَرباده گَلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘باده صاف اولدی چمن لر قوشینی مست اِئله دیموسمِ عاشقی و ایشدی کی بنیاده گَلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘یاخچی اولماقدادی دنیا کی قولاغیمه دئییرگَئتدی شادلیق گُل ، اَسیب باد صبا شاده گَلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘هنرین گَلینی دو بَختَنده شکایت اِئلَمهحجله ی حُسنی بَزک ایله کی داماده ، گلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘او اورک آللادان اوتلار هاموسی زیور ائدیباوز یاریمدیر داها با حُسنِ خدا داده گلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘هامی یوک آلتدا آغاجلار کی تعلق واریدیحالی خوش سَرو کی غم یوک یوخی آزاده گلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘مطرب حافظ دانیشان سُؤزله غزل جورله اوخیتا دئییم شادلیق ایامیم گئنه ده یاده گلیب⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘(غزل حافظ را ازفارسی به ترکی ترجمه کردم)$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمد❤از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد❤باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدندموسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد❤بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان می‌شنومشادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد❤ای عروسِ هنر از بخت شکایت مَنِماحجلهٔ حُسن بیارای که داماد آمد❤دلفریبانِ نباتی همه زیور بستنددلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد❤زیر بارند درختان که تعلق دارندای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد❤مطرب از گفتهٔ حافظ غزلی نَغز بخوانتا بگویم که ز عهدِ طربم یاد آمد ❤برچسب‌ها: غزلیات فرامرز + نوشته شده در  چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ساعت 14:6&nbsp توسط فرامرز عبداله پور  |  شعرانتظار...
ما را در سایت شعرانتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faramarz2017a بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:16